امیرحسین امیرحسین ، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 21 روز سن داره

جان بابا عشق مامان

اثاث کشی

گل پسر مامان سلام راستشو بخوای یه کم دلم گرفته    فردا اثاث کشی داریم و باید از خونمون بریم خونه ای که با هزاران امید و آروز درستش کردیم اصلا فکرشو نمی کردم به این زودی مجبور به فروش بشیم بازم خدا رو شکر که دایی میان اینجا وقتی فکر می کنم می بینم اینکه می گن به چیزی دل نبندید چقدر سخته البته همش به خاطر سست بودن ایمانه اگه آدم معتقدی بودم اصلا نباید برام مهم باشه.  ولش کن مامان جونم شاید یه دو ماهی نتونم برات بنویسم تا یه جایی مستقر بشیم و اینترنتمون وصل بشه آخه مستاجر بابایی خونه رو خالی نکردن و ما قراره دو ماه بریم خونه خاله زهرا بشینیم می خوام یه سری از عکساتو که مال چند وقت پیشه برات بزارم . عزیز دل مامان دلم می ...
21 خرداد 1392

در ماه قبل چه گذشت؟

گل پسر مامانی سلام خیلی دلم می خواد هر اتفاقی می افته برات بنویسم ولی تو نمی زاری الانم چند وقتی  میشه که درگیر پیدا کردن خونه هستیم آخه مجبور شدیم خونمون بفروشیم ولی تو نگران نباش بابا مهدی قول داده تا یه سال دیگه خودمون خونه درست کنیم و اگه خدا بخواد از این اسباب کشی راحت بشیم الهی دورت بگردم خیلی کارات با نمک شده پریشب  که داشتم اثاث جمع می کردم و تو کارتن میزاشتم دیدم تو هم یه کارتن آوردی و ماشیناتو توش گذاشتی هر روز اونا رو بر می داری بازی می کنی و دوباره میزاری تو کارتن. چند شب پیش خونه خاله زهره دعوت بودیم قبل از اینکه شام بخوریم من غذای تو رو دادم (البته بماند که تو از بس بابایی دوست داری و عادت کردی همیشه با هم غذا بخو...
17 خرداد 1392

روز پدر

عزیز مامان سلام ببخش که دیر وبلاگت به روز می کنم ماشاا... انقدر شیطون شدی که به هیچ کاری نمی رسم اگه گفتی امروز چه روزیه؟ بله ولادت امام علی(ع) و روز پدر انشاا... همیشه پیرو و شیعه ی اماممون باشی به قول بابا مهدی ما فقط به عشق ولایت امام علی زنده ایم    بابایی گل ما، روزت مبارک . من و امیر حسین مطمئن هستیم تو بهترین بابا و همسر دنیایی                
3 خرداد 1392
1